
نمایشی که شبیه یک فرزند ناخوانده در تئاتر ما است؛ ممکنشدن در ناممکن!
خبرگزاری -گروه هنر-آروین مؤذنزاده-علی حیدری-فریبرز دارایی؛ این روزها تئاتر ایران شاهد اجرای اثری است که ویژگیهای متفاوتی نسبت به سایر اجراهای نمایشی در بیش از ۴ دهه گذشته دارد؛ اثری که توسط یک گروه نمایشی با تعداد بازیگران بالا و در مدتزمان حدود ۷ سال تمرین و تولید شده است.
«برادران کارامازوف» اثر فئودور داستایفسکی از رمانهای مطرح ادبیات جهان است که در حال حاضر با نگاه اشکان خیلنژاد و گروهی که ۷ سال روی آن کار کردهاند، روزهای شنبه در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود.
این اثر نمایشی علاوه بر تفاوتی که به لحاظ مدتزمان تمرین و تولید با آثار دیگر دارد، در نوع طراحی و شیوه اجرا و حتی مدتزمان نمایش نیز متفاوت است.
اشکان خیلنژاد که پیش از این و با آثاری که تولید و اجرا کرده جایگاه قابل قبولی در عرصه تئاتر حرفهای ایران به خود اختصاص داده با «برادران کارامازوف» تجربهای متفاوت را برای تئاتر ایران رقم زده است که از زوایای مختلف قابل بررسی و تأمل است.
در این اثر بازیگران به بهترین شکل ممکن توانایی و حضور خود را روی صحنه عیان میکنند و با فضایی که در کمال هماهنگی و شناخت از یکدیگر شکل گرفته است به ایفای نقش میپردازند.
به بهانه اجرای «برادران کارامازوف» نشستی با حضور اشکان خیلنژاد کارگردان و میلاد شجره، طاهره هزاوه، مریم نورمحمدی، وحید آجرلو و مهدی حسام الذاکرین از بازیگران نمایش در خبرگزاری مهر برگزار شد که طی آن کارگردان و بازیگران حاضر در نشست به ارائه نقطهنظرات خود درباره چگونگی شکلگیری این اثر نمایشی و بازی در «برادران کارامازوف» پرداختند.
در بخش اول این نشست میخوانید:
* نمایش «برادران کارامازوف» دارای یک ویژگی مهم و قابل توجه است؛ یک گروه تئاتری ۷ سال درگیر تمرین و تولید این اثر شدند و بعد از آن نمایش را به صحنه بردند. در تاریخ تئاتر بعد از انقلاب چنین روندی بیسابقه است. ما نمونههایی نظیر «سیاهها» به کارگردانی حامد محمدطاهری را داشتیم که یک سال به همراه گروه خود مشغول تمرین و تولید اثر بود اما مدتزمان صرف شده برای «برادران کارامازوف» بسیار متفاوت است. در پیش از انقلاب هم در کارگاه نمایش یا برخی فعالیتهای تئاتری شاهد حضور گروه و تمرینهای طولانیمدت برای رسیدن به یک اجرای صحنهای بودهایم ولی باز هم نمیتوان آن فعالیتها را با «برادران کارامازوف» مقایسه کرد. در مواجهه با این اثر نمایشی گروه به معنای واقعی در محوریت قرار دارد و زیستی که اعضای این گروه طی چند سال با هم داشتهاند باعث شکلگیری «برادران کارامازوف» شده است. این روند تمرین ۷ ساله، حفظ گروه و در نتیجه به اجرا رسیدن «برادران کارامازوف» چگونه طی شد؟
وقتی چنین گروهی شکل میگیرد متأسفانه شرایط دست به دست هم میدهد تا گروه نتواند به فعالیت خود ادامه دهد وحید آجرلو: پیش از حضور در نشست به این فکر میکردم که قرار است راجع به چه چیزی صحبت کنیم و جالب این بود که اولین موضوعی که به ذهنم رسید همین موضوع گروه، استمرار و در کنار هم بودن بود. من از سال ۹۷ به گروه پیوستم و گروه کار تمرین را از سال ۹۶ شروع کرده بود. من حضور ۳ ساله در ورکشاپ دکتر علی رفیعی را تجربه کرده بودم اما در «برادران کارامازوف» شکل دیگری را تجربه کردم زیرا ما درگیر اتفاقهای بیرونی نظیر پاندمی کرونا و تحولات اجتماعی ۱۴۰۱ شدیم که باعث شد با وقفههایی مواجه شویم. اینجا جا دارد از اشکان خیلنژاد تشکر کنم زیرا معتقدم مدیریت یک گروه خیلی مهم است و اینکه بتوان حدود ۲۰ نفر را ۷ سال کنار هم نگه داشت کار سخت، زجرآور و در عین حال لذت بخشی است. اشکان ما را کنار هم نگه داشت و در عین حال ما هم به کاری که میکردیم ایمان و دغدغه پرداختن به این اثر بزرگ را داشتیم. برخی مواقع دلسرد میشدم ولی به مانند یک خانواده در کنار هم بودیم و یکدیگر را حمایت کردیم.
امیدوارم این اتفاقها باز هم رخ دهد زیرا یکی از ایدهآلهای من این است که کمپانیهای تئاتری شکل بگیرند و بتوانم به صورت مستمر در آن فعالیت کنم. وقتی چنین گروهی شکل میگیرد متأسفانه شرایط دست به دست هم میدهد تا گروه نتواند به فعالیت خود ادامه دهد. امیدوارم گروههایی به مانند گروه «برادران کارامازوف» شکل بگیرند، در کنار هم بمانند و به هم و کارشان ایمان داشته باشند و روی آثار مختلف کار کنند.
به این فکر میکردم تعدد کاراکتر و مکانهای موجود در «برادران کارامازوف» را چگونه روی صحنه نشان خواهیم داد. بعد از یک سال صحنهها شروع به ساختهشدن کردند و آنجا متوجه شدم که «برادران کارامازوف» اصلاً قرار نیست متکی به صحنه و دکور عجیب و غریب باشد مهدی حسام الذاکرین: در شروع تمرینهای «برادران کارامازوف» نمیدانستم که چه مدت قرار است برای این اثر تمرین کنیم به همین دلیل از اشکان پرسیدم و او گفت که حدود یک سال تمرین میکنیم، بعد زمان واقعی مشخص میشود. ساز و کار تمرین این اجرا، شروع کار و خود اجرا اصلاً شبیه کارهای معمول دیگر نیست. من به این فکر میکردم که تعدد کاراکتر و مکانهای موجود در «برادران کارامازوف» را چگونه روی صحنه نشان خواهیم داد. بعد از یک سال صحنهها شروع به ساختهشدن کردند و آنجا متوجه شدم که «برادران کارامازوف» اصلاً قرار نیست متکی به صحنه و دکور عجیب و غریب باشد. وقتی صحنههای اول در حال ساخته شدن بود متوجه شدم مدل این کار متفاوت است.
این اتفاق برای من انگیزه شد که نوعی از تئاتر را تجربه میکنم که پیش از آن اصلاً تجربه نکرده بودم. وقتی به تک تک اعضای گروه نگاه میکردم انگیزه بالایی کسب میکردم. اشکان خیلنژاد متناسب با توانایی و ظرفیتهای هر بازیگر صحنههای متفاوتی را درست میکند و این خیال من را راحت کرد که قرار نیست همه شبیه هم باشند زیرا همیشه اینکه در یک کار همه بازیگران شبیه هم باشند برای من آزاردهنده بود. اینکه بازیگر بتواند توانایی خود را نشان دهد به نفع کار است و در عین حال اینکه این بازیگر در کجای کار قرار بگیرد نیز نیازمند یک تیزهوشی از سوی کارگردان است. این اتفاقها برای من جالب بود.
* دچار رخوت نشدید؟ این طبیعی است که وقتی یک گروه چند ماه تمرین میکند اعضای آن دچار رخوت شوند.
مهدی حسام الذاکرین: این اتفاق میتواند برای هر گروه یا تیم در هر تاریخی رخ دهد.
مریم نورمحمدی: فکر میکنم دلیلی که باعث شد ما گرفتار این رخوت نشویم رفتار و عملکرد گروه بود. در هر کدام از اتفاقاتی که رخ میداد ما در چند جلسه دور هم جمع میشدیم و شرایط را بررسی میکردیم و بعد به صورت جمعی تصمیم میگرفتیم که دست به چه انتخابی بزنیم.
طاهره هزاوه: فکر میکنم در این ۷ سال آنقدر شاهد اتفاقها در زندگی، پیرامون و جهان بودیم که نمیتوانستیم گرفتار رخوت شویم. دلیلی که باعث میشود برخی افراد مدتها در کنار هم قرار بگیرند و فعالیت کنند این است که همه به دنبال بهانهای هستند که در کنار هم باشند. در دوران کرونا که نمیتوانستیم تمرین گروهی داشته باشیم به مدت ۴ ماه هر شب به پارک لاله میرفتیم و بدمینتون بازی میکردیم.
* این ارتباط در تئاتر امروز ایران غنیمت است. در دورهای که بسیاری چشم دیدن یکدیگر را ندارند شما مانند یک خانواده با هم زیست داشتهاید.
طاهره هزاوه: عامل مهم دیگر در این با هم بودن، آزادی ما به عنوان آرتیست بود. من به عنوان یکی از اعضای گروه از سوی بقیه حمایت میشدم تا در پروژههای دیگر هم حضور داشته باشم. این درباره همه اعضای گروه صدق میکرد. ویژگی مهم این بود که هر کدام از ما هویت مستقلمان را در گروه حفظ میکردیم. این برای من حس خوشایندی بود که از سوی دیگر اعضا تشویق میشوم که در پروژه یا کارهای دیگر حضور پیدا کنم و با انرژی به گروه برگردم.
ناخودآگاه در این ۷ سال توانستیم پروژهای را پیش ببریم که اگر هر کجای دنیا بود بالاخره نهاد یا مرکزی خود را به آن پیوند میزد و از آن حمایت میکرد میلاد شجره: در این ۷ سال لحظاتی بود که ناامیدی در من خیلی زیاد بود و دورهای قصد رفتن داشتم ولی بعد با خود فکر کردم که کجا میخواهم بروم و تنها جایی که داشتم اینجا بود. اگر یک کمپانی تئاتر وجود داشته باشد با خود آورده بسیاری به همراه دارد.
ناخودآگاه در این ۷ سال توانستیم پروژهای را پیش ببریم که اگر هر کجای دنیا بود بالاخره نهاد یا مرکزی خود را به آن پیوند میزد و از آن حمایت میکرد. در خلوت خود به این فکر میکردم که با توجه به شرایط سختی که داشتیم اشکان خیلنژاد چگونه پروژه را پیش میبرد.
اشکان خیلنژاد: توضیح اینکه «برادران کارامازوف» چگونه شکل گرفته است کار سختی است زیرا بیشتر شبیه یک فرزند ناخوانده در تئاتر ما است و خیلی نسبت به وضعیت فعلی ما وارونه رفتار کرده است. جالب اینجا است که تئاتر ایران هم در روند تاریخی خود معکوس رفتار کرده است. وقتی به تجربههای ابتدایی تئاتر ایران در عصر مشروطه نگاه میکنید با گروههایی آشنا میشوید که مستقل از دولتاند. برای مثال گروههای نمایشی مثل انجمن اخوت یا گروه تئاتر ملی که بعد از انحلال گروه علمیه فرهنگ شکل گرفت و در بالای چاپخانه فاروس در لالهزار تلاش میکرد مستقر باشد و بدون نظارت فعالیت کند. به نوعی تمرین شکلی از تولید هنر که بر اساس انگیزههای شخصی یا جمعی به وجود آمده بودند.
«برادران کارامازوف» بیشتر شبیه یک فرزند ناخوانده در تئاتر ما است و خیلی نسبت به وضعیت فعلی ما وارونه رفتار کرده است در واقع تئاتر در ایران وارونه شکل گرفته یعنی ابتدا به شکل مستقل شروع شده اما از اوایل دورهی پهلوی با اولین نظامنامههای نظارتی استقلال خودش را از دست داده است. البته که دولتها در این تاریخ پرفراز و نشیب گاهی برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خودشان دست به حمایت هم زدهاند، برای مثال ایجاد سازمان پرورش افکار، هنرستان هنرپیشگی، اداره تئاتر، کارگاه نمایش که وابسته به تلویزیون ملی بوده و … چنین شکلی داشتهاند. بعد از انقلاب نیز همین روند نظارت در تئاتر ایران پیگیری شده، البته بدون استقرار و تنها با اندکی حمایت که آن هم از سال ۱۳۸۸ به بعد با ایده تئاتر خصوصی قطع شد.
مثالی هم که از نمایش «سیاهها» به کارگردانی حامد محمدطاهری مطرح کردید از این روند جدا نیست. آن گروه درخشان در یک مکان دولتی با حمایت مستقیم آقای حسین پاکدل شکل گرفت. در این روندی که اشاره شد اساساً نباید پروژهای مثل «برادران کارامازوف» شکل بگیرد، چرا که خواست تمام دولتها در طول این صد و خردهای سال شکل نگرفتن گروههای مستقل بوده است. برای همین با تأسف میگویم که «برادران کارامازوف» یک فرزند ناخوانده یا ناخواسته برای تئاتر ماست.
پروژههای بلندمدت ساخته شده توسط کارگردانهای اروپایی همیشه توسط یک یا چند نهاد فرهنگی و دولتی حمایت شدهاند. شاید ساختار نیافتگی حوزه فرهنگ ما موجب شده که پروژه «برادران کارامازوف» در آن به این شکل ناجور متولد شود وگرنه در هیچ جای دیگر براساس مسائل اقتصادی و قوانین امکان ندارد چنین پروژهای به سرانجام برسد.
* یعنی اگر ساختارمند بود چنین پروژهای تولید نمیشد.
اشکان خیلنژاد: اصلاً امکانپذیر نبود. فرض کنید من کارگردان مقیم تئاتر شهر هستم و از تئاتر شهر حقوق دریافت میکنم و یک پلاتو هم در اختیار من قرار دارد. رئیس تئاتر شهر به من پیشنهاد میدهد طی ۶ ماه یا یک سال یک پروژه تولید کنم و اگر من نتوانم این کار را انجام دهم هنرمند دیگری جایگزین خواهد شد. اینکه بخواهم یک پروژه ۷ سال تمرین و بعد اجرا شود منطق اقتصادی ندارد در نتیجه باید از جایی که حقوق میگیرم اخراج شوم. درست است که اتفاقهای سیاسی و اجتماعی رخ داده و باعث طولانیشدن پروسه شده است ولی واقعیت این است که همه این اتفاقها شاید ۲ سال ما را عقب میانداخت و پروسه «برادران کارامازوف» به جای ۷ سال باید در نهایتاً ۵ ساله به سرانجام میرسید.
«برادران کارامازوف» در یک وضعیت ناممکن، ممکن شد که این خود قابل مطالعه است مهدی حسام الذاکرین: از تاریخی به بعد همه میدانستیم که پروسه تولید «برادران کارامازوف» زمانبر خواهد بود.
اشکان خیلنژاد: همانطور که اشاره شد ما هفتهای ۲ جلسه تمرین میکردیم و اینگونه نبود که ۷ روز هفته را درگیر تمرین باشیم ولی در همان ۲ روز، روزی ۷ ساعت تمرین میکردیم. البته در چند ماه آخر تعداد روزهای تمرین بیشتر شد. هفتهای ۲ جلسه تمرین باعث شد تا بچهها آزادانه به کارهای دیگر خود هم برسند و از دل این پروژه پروژههای دیگری شکل گرفت. «برادران کارامازوف» در یک وضعیت ناممکن، ممکن شد که این خود قابل مطالعه است.
* اتفاقی که در «برادران کارامازوف» مطرح است موضوع چندگانگی است و این موضوع هم از آرای زبانشناسی و هم آرای روایتشناسی اثر قابل اثبات است و متوجه میشویم که با یک اثر یگانه مواجه نیستیم؛ هم در بحث فرا روایی و هم درونداستانی و فرا داستانی. سوال این است اگر متن «برادران کارامازوف» را برداریم و اثر دیگری را قرار دهیم یا از نمایشنامه استفاده کنیم، آیا پیرنگهای فردی که اتفاق میافتد غیر از روایت خود رمان، میتواند روی اثر دیگری پیاده شود؟ چقدر نمایش به داستایفسکی و «برادران کارامازوف» نیاز دارد؟
اشکان خیلنژاد: به همان اندازه که به هر کدام از بازیگران نیاز دارد. یعنی «برادران کارامازوف» به عنوان عنصر اصلی کنار ما نیست بلکه به عنوان یکی از مواد اجرا در کنار ما است. «برادران کارامازوف» به عنوان یکی از مواد اصلی نمایش ویژگیها و وجوهی دارد و هر کدام از بازیگران هم ویژگیها و وجوهی دارند. اگر «برادران کارامازوف» نبود و متن دیگری استفاده میشد یا هر کدام از بازیگران در نمایش حضور نداشتند به طور حتم اجرای ما شکل دیگری پیدا میکرد. اجرای «برادران کارامازوف» فرم رها و گشودهای دارد به همین دلیل این امکان را به مخاطب میدهد که استیلای متن را کم فرض کند تا جایی که بخواهد متن را حذف کند ولی نباید فریب این را بخوریم که اگر «برادران کارامازوف» نبود اجرا تفاوتی نمیکرد. اتفاقاً این فرم گشوده است که این امکان را موقع تماشا یا برخورد با اثر میدهد که «برادران کارامازوف» داستایفسکی با آن هاله مقدس پیرامونش را به عنوان یک ماده در کنار بقیه موادش قرار دهد.
* اتفاقهای فرامتنی که در نمایش «برادران کارامازوف» رخ میدهد وابسته به ویژگی چندصدایی رمان داستایفسکی است.
اشکان خیلنژاد: اجازه بدهید کمی واضحتر توضیح بدهم. واقعیت این است که میان ما و رمان، واقعاً یک گفتگو شکل گرفته است؛ گفتگویی که دقیقاً بهواسطه چندصدایی بودنِ خودِ رمان امکانپذیر شده است. داستایفسکی با بدعتهایی که در فرم رمان قرن نوزدهم ایجاد میکند، به ما این امکان را میدهد که «فاوست»، «در جستوجوی زمانِ از دسترفته»، آرای سوزان سانتاگ و ایدههای پراکنده دیگر را احضار کنیم.
از سوی دیگر، ویژگیهای اجراگرایی که با رمان درگیر بودند نیز اهمیت داشت. به همین دلیل است که میگویم میان ما و رمان، گفتگویی واقعی اتفاق افتاده است. به همان اندازه که داستایفسکی در اجرای ما حضوری مهم و حذفناشدنی دارد، این اجرا میکوشد امکانی فراهم کند تا تماشاگر از خلال مدیوم تئاتر، با روح اثر داستایفسکی مواجه شود.
تأثیر «برادران کارامازوف» در اجرای ما بیتردید حضور دارد، اما ایدهپردازی و دراماتورژی ما در مواجهه با این رمان، فراتر رفته و به عناصر و وجوه دیگری از جمله ویژگیهای بازیگران نیز میپردازد.
ادامه دارد…
*