• :6,309
  • :11,412,935
وقتی بدن به جای دیالوگ سخن می‌گوید؛ وظیفه بازیگر بیان خودش است!

وقتی بدن به جای دیالوگ سخن می‌گوید؛ وظیفه بازیگر بیان خودش است!

خبرگزاری -گروه هنر-آروین مؤذن‌زاده-علی حیدری-فریبرز دارایی؛ این روزها تئاتر ایران شاهد اجرای اثری است که ویژگی‌های متفاوتی نسبت به سایر اجراهای نمایشی در بیش از ۴ دهه گذشته دارد؛ اثری که توسط یک گروه نمایشی با تعداد بازیگران بالا و در مدت‌زمان حدود ۷ سال تمرین و تولید شده است.

«برادران کارامازوف» اثر فئودور داستایفسکی از رمان‌های مطرح ادبیات جهان است که در حال حاضر با نگاه اشکان خیل‌نژاد و گروهی که ۷ سال روی آن کار کرده‌اند، روزهای شنبه در سالن سمندریان تماشاخانه ایران‌شهر اجرا می‌شود.

این اثر نمایشی علاوه بر تفاوتی که به لحاظ مدت‌زمان تمرین و تولید با آثار دیگر دارد، در نوع طراحی و شیوه اجرا و حتی مدت‌زمان نمایش نیز متفاوت است.

اشکان خیل‌نژاد که پیش از این و با آثاری که تولید و اجرا کرده جایگاه قابل قبولی در عرصه تئاتر حرفه‌ای ایران به خود اختصاص داده است. او حالا با «برادران کارامازوف» تجربه‌ای متفاوت را برای تئاتر ایران رقم زده است که از زوایای مختلف قابل بررسی و تأمل است.

در این اثر بازیگران به بهترین شکل ممکن توانایی و حضور خود را روی صحنه عیان می‌کنند و با فضایی که در کمال هماهنگی و شناخت از یکدیگر شکل گرفته است به ایفای نقش می‌پردازند.

به بهانه اجرای «برادران کارامازوف» نشستی با حضور اشکان خیل‌نژاد کارگردان و میلاد شجره، طاهره هزاوه، مریم نورمحمدی، وحید آجرلو و مهدی حسام الذاکرین از بازیگران نمایش در خبرگزاری مهر برگزار شد که طی آن کارگردان و بازیگران حاضر در نشست به ارائه نقطه‌نظرات خود درباره چگونگی شکل‌گیری این اثر نمایشی و بازی در «برادران کارامازوف» پرداختند.

در بخش دوم و پایانی این نشست می‌خوانید:

وقتی بدن به جای دیالوگ سخن می‌گوید؛ وظیفه بازیگر بیان خودش است!

*در بسیاری از صحنه‌ها بحران مورد بحث به‌جای دیالوگ‌ها از طریق بدن اجراگران مطرح می‌شود، درباره این ویژگی نمایش و طراحی که برای حرکت کاراکترها داشتید، توضیح دهید.

میلاد شجره: در فرایند تمرین، مخصوصا زمانی که تایم این تمرین طولانی می‌شود کم کم گروه دیگر از اینکه در قالب متنی مثل «برادران کارامازوف» داستایوفسکی باشند یا نباشند، نمی‌ترسند، زیرا پای گروه اجراگران به جای خاصی یا متن خاصی بند نیست. البته باتوجه به اینکه افرادی از بیرون مانند اشکان خیل‌نژاد، کیهان پرچمی، مجتبی کریمی و ... در حال تماشای ما هستند، نمی‌گذارند از مسیر اصلی بیش از حد منحرف شویم. در بسیاری از صحنه‌ها، میزانسن‌ها سنخیتی با دیالوگ‌ها ندارد؛ انگار در فرم نهایی اجرا هم هنوز هیچ یک از صحنه‌ها و میزانسن‌ها برای اجراگران نمایش نهایی و قطعی نشده است که قاطعانه بشود گفت کدوم اکت و بدن نهایی برای کدام صحنه مناسب است.

اتفاق تجربه‌گرایانه‌ای که در این نمایش در حال افتادن است همین است که همچنان چیزی نهایی نشده است و تنها یک مفهوم کلی در هر صحنه وجود دارد و میزانسن‌ها بر همان مبنا، بداهه اتفاق می‌افتدفکر می‌کنم اتفاق تجربه‌گرایانه‌ای که در این نمایش در حال افتادن است همین است که همچنان چیزی نهایی نشده است و تنها یک مفهوم کلی در هر صحنه وجود دارد و میزانسن‌ها بر همان مبنا، بداهه اتفاق می‌افتد. این گشتن به دنبال بدن نهایی، نقطه متفاوت کننده این کار با تجربه‌های پیشین من است. رضا سرور در جلسه نقد و بررسی این اجرا به نکته مهمی اشاره کرد؛ جایی تئاتر با رمان جنایی بیشترین هم‌نشینی را پیدا می‌کند که یک قتل اتفاق افتاده است که تو در ادامه رمان به دنبال زنده کردن میزانسن نهایی و درست برای توضیح آن قتل می‌گردی. در تمرین تئاتر نیز وضعیت به همین صورت است، تمرین می‌کنیم برای اینکه به میزانسن نهایی برسیم. در «برادران کارامازوف» این اتفاق جسورانه افتاده است و هنوز هم در حال تمرین هستیم.

مهدی حسام‌الذاکرین: برای من بحران بیشتر در بدن اتفاق می‌افتد. به باور من اگر قرار است که کنش در لحظه اتفاق بیفتد، ابتدا در بدن اتفاق می‌افتد و بعد در کلام. ممکن است بدن و کلام در تعارض با یکدیگر باشند که فکر می‌کنم این موضوع به فرم برمی‌گردد. یک بازی در صحنه شروع می‌شود و من باید جوری پیش بروم که این بازی ادامه پیدا کند و به پارتنرم کمک کنم که بازی ادامه‌دار باشد یا قواعدی ایجاد کنیم که بازی شکل بگیرد تا آن بازی که منظورم بازیگری نیست و صرفا بازی به معنای کلمه است، تداوم یابد.

وقتی بدن به جای دیالوگ سخن می‌گوید؛ وظیفه بازیگر بیان خودش است!

اشکان خیل‌نژاد: فرضی در کلام شما وجود دارد که بدن، حامل ایده‌های زبانی در وضعیت‌های مختلف است یا باید باشد. اما سوالی من دارم؛ اگر بدن بخواهد به صورت مجزا رفتار کند و در خدمت زبان نباشد، چه شکلی پیدا می‌کند؟ این ایده از نمایش «پسران تاریخ» می‌آید و در بخش‌هایی از این اجرا در شکل کامل‌تر دنبال می‌شود. در فرض ما تئاتر می تواند این امکان را به بدن بدهد که در موقعیت‌هایی که نادیده گرفته شده است، خود را بیان کند. شهر و قانون همواره در تلاش‌اند تا بدن رها را به انقیاد خودشان در آورند. شاید تئاتر «برادران کارامازوف» تلاش می‌کند که بدن بازیگران و در نهایت مخاطبانش را به واسطه یک فرم اجرایی در یک وضعیت رها و آزاد قرار دهد.

*آیا خود رمان در شکل‌گیری شخصیت‌های درون نمایش تاثیر داشته است یا اجرا تنها ساختار پایه‌ای از شخصیت‌ها را حفظ کرده است؟ به عبارت‌ بهتر از بدن به شخصیت رسیدید یا از شخصیت به بدن؟

میلاد شجره: پروسه خیلی طولانی‌تر از آن است که من بخواهم بفهمم چگونه به نقش رسیدم. اما اگر بخواهم به شکل خلاصه به جمع بندی برسم که چگونه به این کاراکتر رسیدم، واقعا برایم کار سختی است که بگویم از بدن به نقش رسیدم. من همچنان جرات این را ندارم که به رمان برگردم و صحنه‌هایی را که در تمرینات بازی کردم بازنگری کنم، زیرا مطمئنم که از زمان تمرینات بسیار فرق کرده است. جایی که گروه بتواند برای یک مدت طولانی در کنار هم زیست کند، یک خانواده به وجود می‌آید، یک اتفاق تماشایی شکل می‌گیرد، زیرا این خانواده روی روابط خود بسیار مسلط‌ هستند. اگر یک موقعیت دراماتیک واقعی در خانواده را مد نظر قرار دهیم، متوجه تماشایی بودن آن می‌شویم. در یک گروهی که مدت طولانی باهم کار می‌کند، این اتفاق حداقل آورده آن گروه است.

*آیا تنها همین زیست طولانی باعث شکل‌گیری این ارتباط و این بدن‌ها است؟ چون در تئاتر ما واقعا بدن های این‌چنینی بسیار کم و محدود است، برخلاف خارج از ایران که سهم اصلی اجرا بر عهده بدن‌ها است. آیا تنها همین زمان زیاد زیست دست‌جمعی گروه بر این بدن‌ها تاثیرگذار بوده است؟

میلاد شجره: قطعا از ترکیب انتخاب های اشکان خیل‌نژاد و از امکانات فردی بازیگران می‌آید. اما فکر می‌کنم اگر این زیست طولانی وجود نداشته باشد، ثمره چندان تماشایی نخواهد داشت.

وقتی بدن به جای دیالوگ سخن می‌گوید؛ وظیفه بازیگر بیان خودش است!

*انتخاب کاراکترها برای هر بازیگر در تمرینات شکل گرفت و یا پیش‌زمینه‌ای از آن در ذهن کارگردان وجود داشت؟

طاهره هزاوه: بعد از یک دوره ۶ ماهه تمرین آواز و بدن، روزی در تمرینات دور هم نشستیم و هر یک گفتیم که کدام کاراکتر یا کدام کاراکترها را برای خود مناسب می‌دانیم و به آن علاقه داریم و کاندیداهای خود را برای انتخاب شخصیت‌های دیگران هم اعلام کردیم. درنهایت بدون دخالت اشکان خود بازیگران با توجه به شناختی که از هم پیدا کرده بودن کاراکترهای موجود در رمان را بین خود تقسیم کردند. آنجا من با خود به این نتیجه رسیده بودم که در این اجرا من باید تنها یک شخصیت را اجرا کنم و فکر می‌کردم که باید تمام تمرکز خود را روی یک کاراکتر بگذارم. هنگام مطالعه رمان، به دلیل جذابیت روایت، بسیار تحت تاثیر قرار می‌گیریم اما من انتخابم از همان موقع کاراکتر «گروشنکا» بود. ولی اتفاقا جالب است که در پروسه فهم کاراکتر به این نتیجه رسیدم که این کاراکتر، آن نقشی نیست که برای من مسئله باشد که آن را بفهمم. اگر به ساختار روایی رمان هم توجه کنیم، در مورد «گروشنکا» بیش از آنکه ببینیم، توسط کاراکتر ها در مورد آن می‌شنویم و انگار که در افکار آدم‌ها شکل می‌گیرد.

اجرای چند شخصیت در این نمایش برای من تفاوت چندانی از لحاظ کاراکتری ندارد و انگار از موقعیتی که به من داده می‌شود، ابعاد مختلفی از خودم را درک می‌کنم که در وجوه بازیگری یا بدنی و ... با حضور پارتنرم در خدمت لحظه هستمخود من در این ۷ سال انقدر فرصت داشتم آزمون و خطا کنم تا به نتیجه دل‌خواه خود برسم. اجرای چند شخصیت در این نمایش برای من تفاوت چندانی از لحاظ کاراکتری ندارد و انگار از موقعیتی که به من داده می‌شود، ابعاد مختلفی از خودم را درک می‌کنم که در وجوه بازیگری یا بدنی و ... با حضور پارتنرم در خدمت لحظه هستم، اما چیزی که ورای بحث بدنی به‌نظرم می‌تواند کار کند، خود طاهره است با تمام وجوه احساسی، روحی و تجربی اش. گویی طاهره‌ای است که در حال انجام دادن کاری است.

میلاد شجره: این حضور ما روی صحنه نیز موضوع قابل بحثی است و انگار که چیزی سانسور نشده است و خود ما روی صحنه حضور داریم و هویت خود را نیز حمل می‌کنیم. از جایی به بعد پذیرفتم که من تنها «ایوان» نیستم بلکه بیشتر خود میلاد هستم. وجه لذت‌بخش برای من روی صحنه این نمایش، همین است که شاید علاوه بر کاراکتر حضور هویت خود من با این نمایش، روی صحنه تماشایی است.

وقتی بدن به جای دیالوگ سخن می‌گوید؛ وظیفه بازیگر بیان خودش است!

وحید آجرلو: سال ۹۷ که این پروژه توسط اشکان به من پیشنهاد شد. من بسیار خسته بودم و به تازگی پروژه‌ای را به پایان رسانده بودم که «در انتظار گودو» ساموئل بکت بود و نقش «پوتزو» را در آنجا داشتم و جهان بسیار متفاوتی با «آلیوشا» در این‌جا داشت. خانه یکی از دوستانم بودم و می‌گفتم که قصد دارم مدتی استراحت کنم و تئاتر کار نکنم که همان زمان از طرف اشکان پیغامی آمد و دعوت به همکاری شدم. رسیدیم به نقش و تقسیم وظایف؛ برای من خیلی جذاب بود که این نقش بیشتر شنونده است تا کنش‌گر و خودم خواهان نقش «آلیوشا» بودم و هرچه در تمرینات جلوتر رفتیم متوجه شدم که هدف اشکان تنها نشان دادن «آلیوشا» نیست بلکه، نشان دادن وحید است. واقعیت این است که همیشه من از درون به نقش می‌رسم و نه از برون.

مهدی حسام‌الذاکرین: من در نمایش بچه مدرسه‌ای را هم بازی می‌کنم و این نقش به این شکل اتفاق افتاد که من روزی سر تمرین رفتم که اتفاقا آن روز آفیش نبودم و رفته بودم که به بچه ها سر بزنم. اشکان من را دید و پرسید که لباس تمرین آوردم؟ و گفتم که آره و گفت پس برو تو و من هول شدم و با لحنی کودکانه به شکل ناخودآگاه جواب دادم و این‌گونه بود که برای این نقش انتخاب شدم. حتی انتخاب کاراکتر در این کار به شکلی متفاوت بود. من روی صحنه آگاه هستم که خود من روی صحنه حضور دارد و نه «اسمردیاکوف»، در تمرینات دچار این توهم شدم اما روی صحنه متوجه این تفاوت هستم. اتفاقا حضور هویت شخصی ما روی صحنه، پذیرش تغییر نقش‌ها را توسط یک کاراکتر برای مخاطب بیشتر می‌کند. همانطور که مخاطب ما سعی می‌کند چیزهایی را به هم وصل کند و بین آنها معنایی ایجاد کند این اتفاق برای من هم صادق است، خاطرم هست که من پدرم فوت کرده بود و شاید چیزی حدود یک ساعت پیام صوتی به اشکان دادم و باتوجه به اتفاقی که برایم رخ داده بود از شباهت‌های خودم با کاراکتر «اسمردیاکوف» به اشکان گفتم. این مهم است که چقدر می‌توانم با خودم در آن لحظه صادق باشم.

*به هرحال شما به سراغ یکی از بزرگترین رمان های تاریخ ادبیات رفتید و همانطور که بیان شد، تا جایی ساختار شخصیت‌ها را حفظ کردید و با تمامی موارد فرامتنی و آرای فلسفی متن جلو آمدید. جهان‌بینی شخصی شما به عنوان کارگردان چقدر با جهان‌بینی داستایوفسکی نزدیک است؟ باتوجه به پایان‌بندی ناقص رمان، به پایان‌بندی چطور فکر کردید؟ زیرا در جایی نمایش را پایان می‌دهید که کتاب تمام نمی‌شود.

اشکان خیل‌نژاد: برای من داستایوفسکی یا هر شاعر یا نمایشنامه‌نویس بزرگ دیگری، بیش‌ از هر چیزی از منظر ابداعاتی که در مدیوم هنری خودش ایجاد کرده قابل توجه است. برای مثال وقتی در حال مطالعه داستایوفسکی هستم، به این فکر می‌کنم که این نویسنده به چه شکلی ایده‌هایش را بیان می کند.برای من داستایوفسکی یا هر شاعر یا نمایشنامه‌نویس بزرگ دیگری، بیش‌ از هر چیزی از منظر ابداعاتی که در مدیوم هنری خودش ایجاد کرده قابل توجه است. برای مثال وقتی در حال مطالعه داستایوفسکی هستم، به این فکر می‌کنم که این نویسنده به چه شکلی ایده‌هایش را بیان می کند. حتی به حافظ نیز به همین شکل نگاه می‌کنم و حافظ از جایی برای من معاصر می‌شود که چه دست‌آورد نوآورانه‌ای در غزل فارسی داشته است. برای مثال ما یک سنت ادبی داریم به نام «تذکره» که روشی برای توصیف معجزات و ویژگی‌های یک انسان به خصوص در فرهنگ و ادب شرق است. داستایوفسکی به عنوان یک رمان‌نویس به این سنت ادبی در رمان «برادران کارامازوف» سر و شکل تازه‌ای داده است. من جایی به داستایوفسکی وصل می‌شوم که انتخاب‌های این نویسنده را در مدیوم رمان مطالعه می‌کنم و تلاش می‌کنم فرم ادبی او را بفهمم. داستایوفسکی از لحاظ مضمونی آدم محافظ‌کاری است و این موضوع توسط منتقدان هنری نیز بارها مورد بحث قرار گرفته است چرا که یک مسیحی ارتودکس بسیار سرسخت است اما این چهره او برای من چندان اهمیتی ندارد. جاذبه برای من زمانی آغاز می‌شود که منتقدان ادبی روس مانند باختین در مورد او صحبت می‌کنند و کاری را که با فرم رمان کرده است می‌شکافد. موضوع دیگر فهمی که داستایوفسکی از کاراکتر دارد تنها مسائل روانشناسی و اخلاقی مد نظر او نیست. فکر می‌کنم خودش خصلتی دارد که برای من تازگی داشت. در بحث محتوایی نیز قتل‌هایی که در آثار داستایوفسکی اتفاق می‌افتد جنبه‌های فلسفی دارند. برای مثال «اسمردیاکوف» پدر را برای اثبات یک ایده فلسفی به قتل می‌رساند. گویی قتل توسط یک ایده صورت می‌گیرد تا یک فرد.

*در مورد قرابت‌هایی منبع محتوایی فیلم «پیرپسر» با «برادران کارامازوف» نکته‌ای دارید؟

اشکان خیل‌نژاد: به نظرم برخورد فیلم «پیرپسر» با داستایفسکی بسیار متفاوت با مواجهه نمایش «برادران کارامازوف» با داستایفسکی است. در آن فیلم قصه پررنگ است و در اجرای ما تلاش برای نزدیک شدن به فرم رمان «برادران کارامازوف».

وقتی بدن به جای دیالوگ سخن می‌گوید؛ وظیفه بازیگر بیان خودش است!

*اگر نکته‌ای در مورد وجه بازیگری این نمایش مغفول ماند، بفرمایید.

اشکان خیل‌نژاد: روزی برای من این سوال مطرح شد که وظیفه بازیگر روی صحنه چیست؟ به این نتیجه رسیدم که وظیفه بازیگر بیان خودش است و بازیگر با هر متر و هر موادی در نهایت خودش را بیان می‌کند و کاراکتر به مثابه چیزی که بازیگر به آن نزدیک شود، مسئله من نیست. در این اجرا در بخش‌هایی و نه همه آن سعی کردیم به این ایده نزدیک شویم و لحظاتی نیز موفق نشدیم، در جاهایی زور فهم ما به زور سنت بازیگری نرسید. جاهایی را که موفق نبودیم، سعی می‌کنم بعد از هر اجرا و با گفتگو با بازیگران بهتر کنیم. شاید جاهایی از دستمان در رفته و جاهایی جسارت کافی نداشتیم.

این‌روزها فکر می‌کنم همه اجرا باید بهانه‌ای باشد برای بیان خودمان. در تماشای هر نمایشی این موضوع برایم مهم است و اگر اجرایی در مسیر خلق کاراکتر پیش برود دیگر آن اجرا برای من کار نمی‌کند، زیرا بر این باورم که آن اجرا دارای فرم محافظه‌کاری است.

    *

    • پوتین: اوکراین به دنبال حمله به اهداف غیرنظامی در عمق روسیه است

      به گزارش خبرگزاری به نقل از اسپوتنیک، «پوتین'>ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهور روسیه گفت که دشمن در حال عقب‌نشینی در امتداد کل خطوط مقدم جنگ است. وی افزود: نیروهای روسی در منطقه عملیات ویژه نظام...

    • خلیل الحیه: کاملاً آماده توقف جنگ هستیم

      به گزارش خبرگزاری به نقل از المیادین، «خلیل الحیه»، رئیس هیئت مذاکره‌کننده حماس گفت: ما به شرم‌الشیخ آمدیم تا مذاکرات مسئولانه و جدی را برای توقف جنگ علیه مردممان در نوار غزه انجام دهیم. و...

    • ادعای نتانیاهو: اسرائیل محور ایران را در هم شکسته است

      به گزارش خبرگزاری به نقل از الجزیره، «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی گفت: ما روزهای سرنوشت‌سازی را پشت سر می‌گذاریم و به تلاش برای دستیابی به تمام اهداف جنگ ادامه خواهیم داد. و...

    • تبدیل کشورهای اسلامی به ید واحده در گرو گسترش روابط همه جانبه آنهاست

      به گزارش خبرگزاری ، رئیس جمهور تبدیل کشورهای اسلامی به ید واحده را در گرو گسترش روابط میان آنها در تمامی عرصه‌های علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی دانست و گفت: اگر امت اسلامی م...

    با وجود سالها تجربه بر آن شدیم تا محصولی برای جمع آوری اخبار مهم از موضوع های مهم و مورد دغدغه بازدید کنندگان عزیز مهیا سازیم و همچنین ابزاری جهت اطلاع از آخرین قیمت بازارهای مالی نیز فراهم کرده ایم

    چهارشنبه، 16 مهر 1404